کد مطلب:161845 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

وسواس گذشتگان
شیخ نجاشی در «رجال خود در حال عبدالله بن زید كه معروف است به ابوطالب انباری گفته:

كه او شیخی بود از اصحاب ما وثقه بود در نقل حدیث و عالم بود به آن و در قدیم از واقفیان بود. آنگاه از شیخ خود ابوعبدالله حسین بن عبیدالله غضایری نقل كرده كه ابوطالب زراری (كه از بزرگان علما و از راویان ثقةالاسلام كلینی است) گفته كه: من ابوطالب را می شناختم در پیشتر عمرش واقفی و با واقفیان مختلط بود آن گاه برگشت و امامی شد و اصحاب ما او را جفا كردند و عبادت و خشوعش نیكو بود. و ابوالقاسم بن سهل واسطی عدل می گفت: ندیدم احدی را كه عبادتش نیكوتر و زهدیش محكمتر و جامه اش نظیفتر و تنهائیش بیشتر باشد از ابوطالب. و از عامه خلق واسط، خائف بود كه مشاهده نمایند نماز او را و عارف شوند به عمل او، پس خود را منفرد می كرد در خرابه ها و بیع و كنایس. پس اگر در آن جاها كسی او را می دید، می یافت او را در بهترین حال از نماز و دعا. و علمای ما از اهل بغداد او را به غلو نسبت می دادند، حسین بن عبیدالله غضایری فرمود: ابوطالب وارد بغداد شد، هرچه سعی كردم كه اصحاب ما مرا بگذارند كه او را ملاقات كنم و از او حدیث


بشنوم، مرا اذن ندادند! [1] .

از این رقم حكایات بسیار دارند و مذهب را به این قسم حفظ و حراست می كردند. و این كه گاه تنگ گرفتن ایشان بی محل بود آن هم از روی اختلافات علمیه بود؛ مثل آن كه دائره غلو به اعتقاد بعضی، بسیار وسیع بود حتی نفی كردن سهو و نسیان را از نبی و امام علیهم السلام غلو می دانست. یا اشتباه در موضوع بود؛ مثل آن كه سخنی به كسی نسبت داده می شد كه سبب كفر یا فسق او بود و این نسبت، نزد بعضی اصل داشت و نزد بعضی دیگر بی اصل. هر دو مأجور و مثابند و خدمت به دین كردند. به جهت اغراض نفسانیه تنك گیری نمی كردند. و سخن ما در این رقم مطالب نیست كه قابل خلاف و اشتباه باشد و پیوسته میان علما در آنها نزاع بود، بلكه سخن در مطالب مشتركه بین تمام علما است كه احدی را در آن خلاف نیست، مثل دروغ گفتن و دروغ بستن و آنچه در حكم آن است - چنان كه سابقا به آن اشاره شد - و این ربطی به فهم متن حدیث یا اشتباه در موضوع ندارد. و غرض سد این باب است كه در نزد كل بایست مسدود شود در همه موارد خصوص در این مقام كه علاوه بر حرمت، سبب وهن مذهب و اقتضاح ملت است كه روز بروز به جهت واگذاشتن این جماعت به حال خود، در تزاید است و قبج اصل دروغ بالمره از میان رفته.


[1] رجال نجاشي، تصحيح محمد هادي يوسفي غروي، ص 161، قم، منشورات داوري، چاپ دوم، افست 1398 ه-ق. ضمن شرح حال عبيدالله بن ابي زيد احمد بن يعقوب الانباري است.